شباهت داستان حضرت مهدی(عج) با حضرت یوسف(ع)

ساخت وبلاگ
به گزارش خنج کهن به نقل از فارس؛ آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی از اساتید برجسته اخلاق در شهر تهران است. در ادامه پای سخنان این مفسر قرآن کریم می‌نشینیم: در حدیثی از حضرت امام صادق (ع) رسیده است که فرمودند: حضرت یوسف (ع) سلطان مصر بود و فاصله از مصر تا کنعان که پدرش حضرت یعقوب در آنجا زندگی می‌کرد، بیش از هجده روز راه نبود و کاملاً برایش ممکن بود که پدر را نزد خود بیاورد و او را از غصه و غم برهاند؛ ولی نکرد و پدر در فراق پسر آن‌قدر نالید و گریست که به فرموده قرآن: «… وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْن…» یعنی هر دو چشمش از شدت حزن نابینا شد ... برادرها هم دو سفر – یا بیشتر – به مصر آمدند و یوسف (ع) را ملاقات کردند و او آن‌ها را شناخت اما خود را به آن‌ها هم معرفی نکرد!‌چرا چنین کرد؟ چون مأذون از جانب خدا نبود. خدا صحنه‌ امتحانی عجیبی برای آن پدر و پسر به وجود آورده بود و می‌خواست دوران امتحان با تمام دشواری‌هایش به پایان برسد. وقتی به پایان رسید. دستور معرفی صادر شد و یوسف خود را به برادرها معرفی کرد و گفت: من یوسفم، برادر شما! سپس حضرت امام صادق (ع) فرمود: داستان مهدی (عج) نیز در زمان غیبتش همانند داستان حضرت یوسف است و از مردم فاصله‌ای ندارد! «یسیر فی اسواقهم و یطأ بسطهم و هم لایعرفونه»؛ در میان بازارهای مردم گردش می‌کند؛ وارد خانه‌هایشان شده و روی فرش‌هایشان قدم می‌گذارد ولی مردم او را نمی‌شناسند! و او هم مأذون در معرفی خودش نمی‌باشد، تا دوران امتحانی غیبت به پایان برسد و او به اذن خدا خود را معرفی کرده بگوید: «أنا بقیة‌ الله»؛ من ذخیره‌ خدا [از اولیاش] هستم.   شهر من خنج...
ما را در سایت شهر من خنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی khonjeman بازدید : 113 تاريخ : پنجشنبه 30 ارديبهشت 1395 ساعت: 5:52